سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و ولادت حضرت جواد الائمه علیه‌السلام

شاعر : امیر عظیمی
نوع شعر : مدح و ولادت
وزن شعر : مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن
قالب شعر : مربع ترکیب

آنـان کـه پـی کـاســبـی رزق حـلالـنـد            تا روز قـیـامـت دَرِ این خـانـه وبـالـند

باید که سر سجده به این خاک بمـالـند            - این‌ها- همه سرچشمۀ آن آب زلالـند


ما را که سلوک علی و آل مرام است

رزقی بجز از سفرۀ ارباب حرام است

ای منـتـظـران مـقـدم مـوعـود مبارک            در مجلستان عطر خوش عود مبارک

میلاد کرم، لطف و عطا، جود مبارک            از بس‌که شد این فاطمه مولود مبارک

ازدست علی هر چـه گـدا تـاج گرفـتند

در عرش ملائک همه معراج گرفـتند

عالم همه پست و پسر فاطـمه بالاست            یک عمر شدم نوکرش، آنقدر که آقاست

از نسل علیّ و نوۀ حضرت موساست            مولام رضـا، او عـلیِ اکـبرِ مـولاست

اســفـنـد بــپـاشـیــد سـر آتـش ایــمــان

او آمده تا کـور کـنـد چـشـم حـسـودان

روئـیـد زِ لب‌های علی اکـبری‌اش گل            چـیـدنـد مـلاک زِ رخ دلـبـری‌اش گـل

از لعـل مـنـاجـاتیِ پـیـغـمـبری‌اش گـل            از سمت پدر گل، نسب مادری‌اش گل

به به! چه گلی آمده در خاطر این باغ

قـنـداقـۀ گـلـپـوش شـده قـبـلـۀ عـشــاق

او عبد خدا بود، در این باره سخن گفت            " لاحول و لا" خواند و به گهواره سخن گفت

پر نور شد آن خانه چو مه پاره سخن گفت            با هر دل بـیـچـارۀ آواره سـخـن گفت:

" تنهـا نه به هر مفـلس در بـند جوادم

حـتـی به امــامــان خــداونـد جــوادم"

خـوب است زِ قـنداقۀ او توشه بگیریم            از مـزرعۀ صورت او خـوشه بگیریم

فیض حرم صاحب شـش‌گوشه بگیریم            روی قـدمـش سر بگـذاریم و بـمـیـریم

چون مرگ به روی قدمش عین حیات است

او منبع جود است و دَلیلُ البرکات است

وَاللهِ بـنـی فـاطـمـه سـرمــایـۀ دیـنــنـد            هم سایه حـق‌نـد وَ هـم سـایـه‌نـشـیـنـنـد

فردوس خـدایـند و بهـشـتـند و بـریـنند            ما رعـیت و ایـنان همه ارباب تریـنند

این‌ها سر شـاخـه رطـب کـال نـدارنـد

اولاد عـلی، طفـل و کـهـنـسال نـدارند

او کودک ارباب ولی شیخُ الائمه است            دشمن شده از جامِ میِ معرفتش مست

خوردند بزرگان همه در بحث به بن بست            پیش پسر شاه خـراسـان شـده‌اند پـست

در محضر او اوج نشیـنان همه پستند

محکوم به درماندگی و عجز و شکستند

در وادی دل وجه خـدا کیست بجز او            دروازه و مـفـتاح دعـا کـیست بجز او

ابن الکرم و ابن سخـا کـیست بجـز او            ابن عـلی و ابن رضا کـیـست بجـز او

او ابن علی، ابن علی، ابن علی‌هاست

آری نهمین معجزۀ حضرت زهراست

او کـارگـشـای گـره روز مـعـاد اسـت            سرچشمۀ جود است و جواد است و جواد است

بر سـفـرۀ او رزق خـداداد زیـاد است            از آمدن ابن رضا، فـاطـمـه شاد است

ما سـایـه‌نـشـیـن کــرم ابـن رضــائـیـم

مـشـتـاق طـواف حـرم ابـن رضـائـیـم

بـایـد که بـسـازیم دوبـاره حـرمـش را            بر عرش رسـانـیم شـکـوه علـمـش را

چون لشگری از شمع بسوزیم غمش را            در روضه بـمـیـرم غـمِ سنّ کـمش را

مـدّاح فـلـک در غــم او زمـزمه دارد

او ارثـیـۀ عــمـر کـم از فـاطـمـه دارد

نقد و بررسی